جك سري پانزدهم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : پنج شنبه 16 بهمن 1393
بازدید : 1203
نویسنده : sadaf

یه بارم امتحان داشتیم منم خیلی خوب خونده بودم امتحانم تستی بود من درحال جواب دادن بودم که مراقب میومد نگا میکرد و به یکی از بچه ها که فامیلش بود میرسوند منم دیدم دوستام بیکارن و چیزی بلد نیستن ورقم رو با دو دست چسپیدم به مراقب گفتم به چه حقی از رو ورقه ی من نگا میکنی و به اون خانم میگی من میرم اعتراض میدم این همه شاهد دارم،عاقا مراقب از ترس خشکش زد گفت خاهش میکنم بشین سرجات اگه بخوای به تو هم میگم منم گفتم لازم نکرده من، همه رو بلدم باید از رو ورقه ی من به همه ی دوستام بگی وگرنه خود دانی^__^
این چنین بود که مراقب اون روز زانو درد گرفت انقد اومدو رفت:)

http://upload7.ir/uploads//f7ee0fe03674df458546c05bef4d46f8bf9c33f4.jpg

 

دبیرستان ما یه چندتا در داره که شیشه ای هستند .خیلی هم زیاد تمیزش میکنند و همیشه ناظممون میگه بازشون بزارید ..یکی از اون در شیشه ای ها تو راهرو ماست .....یه روز بچه ها داشتن تو راهرو دعوا میکردند یه 7نفری داشتن میزدن تو سرو کله هم در شیشه ای رو هم بسته بودن که صدا نره بیرون ....همه مشغول بودن کتک کاری بودن که یکدفعه ناظممون از اون ور شیشه بچه هارو دید یه داد زد .همه بهش نگاه کردن .دوید سمت در یکدفعه (بوم) با کله رفت تو شیشه بخش شد زمین .همه یه نگاه به هم دیگه کردن و ترکیدن از خنده ..و از حرکت شیخ (ناظم) مریدان(بچه ها ) جامع از تن دریدن و راه بیابان را درپیش گرفتند...

http://upload7.ir/uploads//f7ee0fe03674df458546c05bef4d46f8bf9c33f4.jpg

 

آقو داییم یه بار داش تعریف میکرد میگفت:
ما یه استادی داشتیم (ان شالله خدا استاداتونو براتون نگه داره خخخخخخخ)
فامیلش عبدی بود یه بار آخر کلاس دیرش شده بود تند تند داشت حضور غیاب میکرد. دو تا از بچه ها فامیلیشون شریعتی بود استادم با صدای بلند گفت :شریعتی دو نفر، شریعتی دو نفر
یکی از شریعتی ها هم هول شد یه هویی گفت :عبدی دربست…
داییم:))
استاد عبدی:))
سازمان حمایت از حضرات سوتی:))))
خخخخخخخخخ خداییش لایک داش دیگه..

http://upload7.ir/uploads//f7ee0fe03674df458546c05bef4d46f8bf9c33f4.jpg

 

امروز یک همایش درباره کنکور داشتیم(سال چهارمم) همه بچه ها عقب نشسته بودن و جلو کاملا خالی بود.خب خیلی زشت بود
مدیرمون اومد گفت بچه ها لطف کنید بیایید جلو چون خیلی زشته.
یکی از دانش اموزا بلند گفت ما راحتیم.شما مشکلی دارید بیایید عقب.آقا هیچکس هم بلند نشد به خاطر حرفش!!!
یعنی بگم مدیرمون آب شد رفت تو زمین.تا دیگه با ما کل ننذازه
بچه ها :)))
مدیر :((((
طرفی که اومده بود سخنرانی کنه 0.0

 




:: موضوعات مرتبط: جك , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
DUYĞU در تاریخ : 1393/11/18/6 - - گفته است :
لـبـاسای مـارک دار………..باطن آدمو نمی پوشونه گـاو هَــم پـوستش چـرم خالصه ذات آدم مهمـــه …!!!
پاسخ:شاید بخاطرت پا روی غرورم بگذارم. ولی هیچوقت پا روی اعتقاداتم نخواهم گذاشت..

/weblog/file/img/m.jpg
مهرزاد در تاریخ : 1393/11/17/5 - - گفته است :
همه جاغرق

ســـــــــــکوت

کوچه ها

رو به

غـــــــــــــروب

همه جا

تاریـــــــــــــک است

پیش رو تاریـــــکی،

پشت سر تاریـــــکی

دل من

می ترســـــــــــد!!

تــــــــــرس هم تکراریســــــــــت!
[گل]
پاسخ:زل زدن به چشمای تو کار درستی نیست باید نشست باهاشون حرف زد کلی حرف دارم باهاشون مثلا اینکه"اهای چشمای عشق من" میشه"به جز من"دیگه هیشکی رو نبینین؟

/weblog/file/img/m.jpg
رضا در تاریخ : 1393/11/16/4 - - گفته است :
وبلاگ خوبی دارید به ما هم سر بزنید .موفق باشید
پاسخ:ممنون از نظرت


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








  تبادل لینک هوشمند


برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وبچـيــ❤ــن  و آدرس webchin.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

يا براي تبادل لينك پس از لينك وبچين ،‌نظر بگذاريد .






RSS

Powered By
loxblog.Com